چیزهایی درهم

ساخت وبلاگ
هیجان‌انگیزترینِ قسمت اینجا نوشتن همین خواندن کلمه‌هایی است که دوست باوفا نوشته است. اول اینکه پ برگشت. و من روز دوازدهم تیر برایش نوشتم بهتر است ادامه ندهیم. بعد گریه گریه و گریه. اخر شب گفتند تهران فردا تعطیل. پ زنگ زد و روز بعد صبحانه خوردیم و طولانی حرف زدیم. شاید نوشتم که مشکلات رابطه‌ی ما حل نمی‌شود و پ دوباره می‌رود و این ماجرا فقط دوستی است. چند روزی خوشحال بودم. از جزئیات هیچ‌چیز یادم نیست. دیروز هم‌خانه‌ی قدیم مهمانی گرفت. «و» با دوست پسرش امد. و این‌ها چقدر از من دور بودند. هم‌خانه قدیم سوپ خوشمزه پخته بود‌ و چایی با شیرینی لطیفه چه خوشحالی قشنگی بود. بعد رفتم پیش پ. پ در چند روز گذشته حوصله نداشت. دیشب گفتیم برویم پیاده‌روی. و بعد حرفمان به اینجا رسید که من پیاده‌روی دوست دارم و از حالا به بعد خودم پیاده‌روی می‌روم.راستی بعد از تلاش دو سال و چند ماهه برای رساله قرار شد در جلسه‌ای صحبت کنم ‌‌ و این اولین حضور حرفه‌ای در فضای رشته تحصیلی است.  چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 29 تير 1401 ساعت: 13:23

بچه‌بازی درنیار‌. زندگی همین گهیه که هست و و راستش انگار تو وجودم یه زخم عمیقه. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 123 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 19:40

تا رسیدم این تلفن کوفتی زنگ خورد. و ما فقط دوستیم. و من فقط خودم و کتاب‌ها و خوندن و نوشتن رو دارم. توقعی از هیچ‌کس نیست.

فکر می‌کردم روز خوبیه‌. مضطربم. کارت بانکی رو جا گذاشتم‌. پول نداشتم‌. خواهر سیصد تومن به حسابم ریخت. برای جایی رزومه فرستادم. جز خودم و کتاب‌ها چیزی نیست.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 19:40

کمی خوشحال و کمی مردد. دیشب به رستوران گران قیمتی در ان بالا رفتیم. دخترها و پسرهای جوان کنارهم نشسته بودند. بعد با ماشین از درکه رد شدیم. درکه قشنگ بود. چه هوای خوبی. دوست داشتم پیاده شوم و راه بروم. درباره‌ی آ گیجم. 

الان می‌خواهم کمی بخوانم و باید جدی‌تر به درس مانده و کارهایم برسم. رابطه‌ نجاتم نمی‌دهد. نجاتی اگر در کار باشد با همین کارهاست. کار خودم. جدیت در کار خودم. 

خوشحالم.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 124 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 21:36

شاید باید بچسبم به دیوارهای بلند خانه‌ی خودم‌. پ خودخواه تر از این حرف‌هاست. و معلوم است که نمی‌تواند مرا بخواهد یا بماند و هر کوفت دیگر. حق دارم این‌همه کلافه و غمگین باشم. حق دارم.

و من فقط می‌خواستم یکی دوستم داشته باشد‌.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 124 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 12:11

پ با دوستش قرار گذاشت. و من نوشتم بی‌خیال. حوصله ندارم. تو کارهای مهم‌تری داری. خوب باشی. فکر می‌کردم امروز او را می‌بینم. خسته و بی‌حوصله‌ام. و غمگین. پ هم شاید اذیت شده. نمی‌دانم. 

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 12:11

 

دیروز تعطیل شد به‌خاطر الودگی هوا. با پ صبحانه خوردم. ساعت‌ها حرف زدیم. دیدم دوباره دوستش دارم. خیلی دوستش دارم. البته وضعیت فرق چندانی نکرده و او دوباره باید برود. 

با پول خیلی کم سود سپرده، چه کردم؟ ژامبون و سس و لیموناد خریدم. بعد هم معده‌درد. :-)) امروز در سامانه دیدم برایم حکم تشویقی زدند. امیدوارم سرکاری نباشد.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 12:11

من گوش موسیقی ندارم و انگار ریتم را درست نمی‌توانم بفهمم. در برنامه‌ی سرود مدرسه نمی‌توانستم مثل بقیه بخوانم، حتی در عروسی وقت دست زدن ریتم را نمی‌فهمیدم. بلد نبودم برقصم. این را دیگران می‌گفتند. خاله‌ها مسخره‌ام می‌کردند. در تنهایی بزرگ شدم و خیلی چیزها را سخت یاد گرفتم و بعضی چیزها را یاد نگرفتم. همراه آ خواندم. با دست گفت نخوان. ناراحت شدم‌. نباید بخوانم. و صدایی در درونم حواسش هست که بلند حرف نزنم، نخوانم و نرقصم. صدایی که می‌داند نمی‌توانم. صدایی که هشدار می‌دهد. گاهی که خودم هستم و شور و هیجان خوشحال‌کننده دارم این صدا را نمی‌شنوم بعد با همه‌ی وجودم حرف می‌زنم صدایم بالا می‌رود،کج و کوله می‌رقصم و می‌خوانم. بعد ناراحتی درست می‌شود. بلند حرف نزن، نخوان، نرقص. و خوش به‌حال همه‌ی زنانی که خواندن و رقصیدن بلدند. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 17:01

خوش به حال همه‌ی آنهایی که در خانه ماشین لباس‌شویی دارند. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 17:01

خوش به حال من که نوشتن بلدم. می‌دانم که بلدم. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 17:01

در کمال ناباوری حقوق گرفتم. و شاید بتونم یه‌کمی خوشحال‌تر باشم. الان قهوه می‌خورم. با شکلات. بعد کار خونه، یوگا و اگه بشه ترجمه. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 114 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 14:34

خبر بد اینکه چیزی از حقوق نماند. همان فردای روز حقوق گرفتن :-))) امدم بیرون از تهران. با آ، اِ و م. اِ از قصه‌های خودش گفت. پ پیام داد. دیروز سرحال بودم. امروز هم خوبم. فقط کمی گیجم. از ان تونل تاریک انگار بیرون آمدم. صدای سگ می‌آید و نسیم خوب ِِعصر تابستان. 

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 120 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 14:34

رابطه‌های زندگی من انگار فرار از موقعیت‌های مناسب بوده. فرار از مواجهه با خیلی چیزها. تا وسط راه رفتم و برگشتم. نزدیک صد تومان پول اسنپ دادم. دلم چه می‌خواست؟ ماشین داشتم و بی‌خیال در جاده می‌راندم. به خانه استادم می‌رسیدم. چای می‌خوردیم و کمی مهربانی می‌دیدم. یا لااقل پول کافی. آنقدر که نترسم با اسنپ بقیه‌ی راه را بروم. تمرین سکوت، شنبه نظافت، یک‌شنبه یوگا، دوشنبه ارایشگاه، چهارشنبه ناخن. فردا پیش ن می‌رم. لااقل تصمیم دارم. این دو روز چقدر قصه شنیدم. قصه‌های سخت و پر از چالش و گره. داستان‌ها در سرم می‌چرخند و من همچنان گیجم. صدای پ از قاره‌ای دیگر می‌آمد. صدایی سرد و دور. صدایی غریبه‌. صدای که انکار نمی‌شناختم.این‌همه شنیدن صدای بقیه و حرف نزدن هم ازاردهنده است. راستش تنها در خانه ماندن انگار هنوز از همه‌ی این دورهمی‌ها بهتر و دوست‌داشتنی‌تر است‌. «م» گفت اولین‌بار که مرا دیده به «اِ» شبیه خاله‌ریزه‌ام در کارتون خاله‌ریزه و قاشق سحر آمیز. دلم چه می‌خواهد؟ کسی بغلم کند. کمی نوازش و کمی کلمه‌های مهربان. کمی چراغ و کمی همواریِ راه. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 104 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 14:34